استاد مسعود ریاضی کرمانشاهی، از بزرگان مکتب وحدت در سیزده مهر یکهزار وسیصد وهفتاد و پنج دیده بر دنیای مادی فروبست و رخت به دیار باقی کشید
یادش گرامی ، روانش شاد و قرین رحمت حق باد
متن ذیل از نوشته های اوست به تاریخ بیست وششم دی ماه هزار وسیصد وشصت
همراه با غزلی که در اسفند سال سی ونه سروده اند با نام گذر…
به عرش آنگه توانی پرکشیدن
که ازجان پرده جسمت دریدن
توآن مرغی که عرشت آشیان بود
نبایستی دراین خاک آرمیدن
ریاضی آدمی آنگه شریف است
که در دنیا ز باطل حق گزیدن
روح حامي
كساني كه به امر و مشيّت پروردگار تحول پيدا مي كنند و از اين دنيا به عالم ديگر مي روند در طبقه اي از عالم ارواح قرار مي گيرندکه براي ادراك بيشتر مي توانيم طبقات عالم ارواح را به اين دنيا و زندگي مردم دنيا تشبيه كنيم. نوعي از طبقه بندي ،اقتصادي و مادي است كه در جامعه شناسي ماركس و اقتصاد دانهاي دنياي غرب بيشتر، طبقه بندي جامعه روي همين اصل منظور شده وهنگامی که از طبقات سرمايه داري سخن مي گويند طبقه اي را به نام بازرگان و طبقه ديگري را با عنوان كارخانه دار تقسيم مي كنند و به اين دو طبقه، سرمايه دار تجارتي و صنعتي نيز مي گويند و كارگر، روشنفكر و تحصيلكرده، تكنيسين و مهندس نيز هر كدام قشري از اقشار جامعه هستند.
اما از ديدگاه ديگر جامعه به طرق متفاوتی قابل تقسيم است مثلا از نظر نژاد، رنگ پوست، زبان، دين و آ يين، معلومات قديمه، تحصيلات جديده و هنر و غيره.
مثلا موسيقيدانها اهل یک طبقه هستند و قشري از اجتماع را تشکیل مي دهند. نقاشها در یک صنف و دسته قرار دارند و مجسمه سازان و مهندسين و طراحان و همينطور علماي دين و مجتهدين و وعاظ و ائمه جماعت هر كدام در یک طبقه قرار مي گيرند.
معتقدم در عالم پس از مرگ هم، ارواح بنا به سنخيتي كه با هم دارند به اقشار مختلف طبقه بندي و با نورهاي رنگي مشخص مي شوند. مثلا ارواحي در نور سبز و ارواحي ديگر در نور زرد قرار دارند كه هر كدام وضعيتشان با هم فرق مي كند. از نظر علوم روحي و مانيتيزمي مي توان در اين دنيا نيز مردم را طبقه بندي كرد. اطراف بدن هر كي از افراد هاله و نوري است كه رنگ مشخصی دارد و اگر چشم باطن كسي باز شده باشد مي تواند از همين نورهاي اطراف بدن، اخلاق و خواسته ها و باطن و روحيات هر شخصي را بيان كند.
اشخاصي كه رنگ نورشان به هم نزدیک است با یکديگر سنخيت فكري دارند و با هم دوست مي شوند و علت اينكه شما بي جهت كسي را دوست داريد همين سنخيت انوار و هاله اطراف بدن شماست. تا اينجا سخن در طبقه بندي موجودات اين دنيا بود.
بعد از مردن يا تحول باز هم طبقه بندي طبق همين نورها و امواج جان و روان انسان است. ارواحي كه رنگ نورشان با رنگ نور افراد زنده تطبيق مي كند نسبت به آنها كشش دارند و مثل آهن و آهنربا كيديگر را جذب مي كنند در اين ارتباطات و كشش كه بين ارواح و مردم اين دنيا وجود دارد بعضي از ارواح علاقمند مي شوند كه راهنمايي انساني را برعهده گيرند، که هيچ فردي بدون راهنماي غيبي نيست.
براي هر فردي، نه یک روح بخصوص، بلكه ارواح متعددي به عنوان ارواح حاميه مشخص شده است.
در امور زندگي و خانوادگي یک يا چند روح، حمايت شما را بعهده مي گيرند و به مغزتان القائات و الهاماتي كرده و شما را راهنمايي مي نمايند كه تنوع وکیفیت افكار شما غالبا از ناحيه همين ارواح است. اگر شما مشغول تحصيل علم باشید، ارواحي كه با شما سنخيت نوري و موجي دارند و نيز به رشته تحصيلي شما علاقمند ، تصميم مي گيرند به شما كمك كنند و زمانیکه در یک مسأله تفكر مي كنيد به مغزتان الهام مي كنند. در هر امري ارواحي از شما پشتيباني و حمايت كرده و با شما همكاري مي كنند.
اگر قبلا درباره مطلبي كه در مورد آن سخن مي گويم مطلبي نخوانده باشم به محض اينكه در پاسخ معطل مي مانم ارواح علاقمند پاسخ را به فكر من پاسخ را القا مي كنند ، به اين ارواح ارواح حاميه مي گويند.
اگر كسي در كارهاي روحي تمرين كرده باشد و بخواهد روح حامي خود را بشناسد، مي تواند با او صحبت كند و تقاضا كند كه تجلي نمايد و با او حرف بزند و علم احضار روح همين است.ارواح هم خيلي علاقمند هستند كه ما آنها را بشناسيم و بتوانيم با ايشان تماس بگيريم. زندگي آن دنيا بسيار راحت تر، آسانتر و خوشتر از اين دنياست به حدي كه افرادي كه اين مسأله را مي دانند مرگ در نظرشان بسيار شيرين است. اين غم و رنج و سنگيني كه در اين دنيا هست در آنجا وجود ندارد و زندگي آنجا باسبكي و بي وزني و آسايش توأم است.
براستي اگر آدمي يقين كند كه انسان نابود نمي شود و اگر باور كند كه بعد از اين زندگي مادّي زندگي جديدي را شروع خواهد كرد كه به مراتب عاليتر، پر فروغتر و راحت تر از زندگي اين دنياست، اولا در غم از دست دادن عزيزانش غصّه نمي خورد زيرا مي داند آنها تكامل و تحول يافته اند و به دنیایی عالیتر ارتقا پيدا كرده و به كمال رسيده اند. ثانيا اگر دچار كسالتي شود،مرگ را با آغوش باز مي پذيرد.
دانش آموزي كه مي داند اگر در كلاس دوم قبول شود به كلاس بالاتر خواهد رفت خوشحال و اميدوار است. آدمي كه به خدا و روح معتقد است براي مردن نذر مي كند.
ثالثا مي داند اين دنيا زودگذر و لذاتش ناپايدار است و اعمال و افكار و خيالات او در اين دنيا، در زندگي پس از مرگش تأثير دارد. پس سعي مي كند ديگران را نرنجاند و اخلاق خوب و زندگي متعادلي در پيش گيرد و بقول قدما توشه آخرت را خوب فراهم كند. انبيا و اوليا اديان، ما را به ديدن عالم پس از مرگ و غيب و معتقد شدن به آن دعوت كرد ه اند. علم ارتباط با ارواح و علوم روحي كه به مردم اين زمان رسيده ميراث انبيا الهي است و از راه دعا و توسل و عبادت و توجه و عشق به خدا، می توان آنرا کسب کرد. وقتي كه انسان متدين شد و به ماديات توجهي کمتر داشت خودبه خود سبك مي شود، پرواز مي كند و به طرف آن عالم پر مي كشد.
اولين بار كه استادم خواست مرا با ارواح آشنا نمايد گفت: شبها وقت خواب به ارواح فكر كن. براي پيغمبران و ائمه و پدر و مادر و بستگانت حمد و سوره بخوان و ايشان را بيادآور. در ساير اوقات نيز بيشتر به آنها فكر كن تا كم كم روانت از جا كنده شود و ارواح نيز به تو توجه كنند. وقتي آنها را يادكردي در خوابهاي خود مي تواني آنها را ببيني و بعد كم كم در بيداري هم آنها را مي بيني و من تمرين را به اين ترتيب شروع كردم و طوري شد كه در بيداري اگر چشمم را بر هم مي گذاشتم آنها را مي ديدم. شما نيز مي توانيد شبها در خانه اينكار را بكنيد كه بهترين تمرين است و نيز نوعي عبادت محسوب مي شود كه در پيشگاه پروردگار بدون اجر نيست. ارواح نيز از اينكه آنها را ياد كنند خوشحال مي شوند، كم كم شما را صدا مي كنند و با شما حرف مي زنند.
ابتدا آنها را به صورت شبحي ازنورمثل انعكاس نور روي ديوار مي بينيد كه باز و بسته و كوچك و بزرگ مي شوند. بعد از اينكه تمرين كرديد و برايتان به صورت عادت درآمد بطور وضوح مثل زمانیکه خواب مي بينيد برايتان ظهور مي كنند. براي آنكه توجه آنها را جلب كنيد مي توانيد دعا بخوانيد و يا با آنها صحبت كنيد.
گذار
گذر بنما به پاي دل ز كوي عشق و منزل ها
كه تا آسان رسي جانا به منزلگاه كامل ها
به بحر عشق واماندم ايا اي ناخداي دل
خدا را دستگيري كن رسان ما را به ساحل ها
وصال روي جانانت بود گر آرزو اي دل
نظر برگير زين گِلها، برو در كعبة دل ها
بسوزد از جمال تو پر پروانة جانم
چه گويم روي زيبايت بودشمعي به محفل ها
صبا آورد زان طرّه سحر بوي وصالش را
زيمن عشق آسان شد به نزدم جمله مشكل ها
الااي عقل بي حاصل كه كردي از حقم غافل
مده پندم تو اي جاهل، مخوان بر راه باطل ها
فتاده پاي مرغ جان به دام طرّة جانان
رياضي چاره اي بايد چو بربندند محمل ها